در کتاب شجاعت گمشده خرسی و کوکو دو دوست صمیمی هستند که با وجود تفاوتهایشان، یکدیگر را کامل میکنند.
آنها با هم تصمیم میگیرند در برنامهی استعدادیابی شرکت کنند. کوکو که همیشه شجاعتر بوده، ناگهان قبل از اجرا احساس ترس میکند و میگوید که «شجاعتش گم شده است».
در ادامه، خرسی برای پیدا کردن شجاعتِ کوکو، او را نزد دوستان مختلفشان میبرد؛ بچه آهو که مراقبه را پیشنهاد میدهد، خرگوش که تمرین را راه حل میداند، و گورکن که فریاد زدن بر ترسها را توصیه میکند. هرکدام از این روشها کمکم به کوکو کمک میکنند.
اما نقطهی اوج داستان شجاعت گمشده زمانی است که خرسی روی پل ترسناک گیر میافتد و کوکو با وجود ترسش، شجاعت به خرج میدهد و به کمک او میرود. همین کار باعث میشود متوجه شود شجاعت در او بوده، فقط پشت ترسها پنهان شده بود.
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.