شب است و قورباغه در رختخوابش دراز کشیده است. اما نمیتواند بخوابد چون از توی کمد و از زیر تختش صداهای عجیب و غریبی میشنود.
داستان « قورباغه می ترسد » به زبان ساده به مسالهی ترس میپردازد. قورباغه از اشباح و هیولاها میترسد. دوستانش در ابتدا میگویند که به این چیزها باور ندارند و از آن نمیترسند، اما این ترس به آنها هم سرایت میکند. در پایان داستان کودک درمییابد که هر کس از چیزی میترسد؛ از تاریکی، ترس از تنها شدن یا ترس از دست دادن کسانی که دوستشان داریم… اما خوب است که ما درباره ترسهایمان با بزرگترها صحبت کنیم چون شاید آنها بتوانند به ما کمک کنند تا بر آنها غلبه کنیم.
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.